- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
کـوثـر امشب بـاز هـم جـاری شـده مــوســم مــســتـی و دلــداری شـده غـنچـهای روئـیـد در خـاک زمـیـن غـنـچـهای از بـاغ فــردوس بـریـن پـهـنـۀ عـرش و زمـین گـلـشن شده وادی هـفـت آسـمــان روشـن شــده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
روز تولدت به غـلط روز دخـتر است در اصل روز آمدنت روز خواهر است شـادند از حـضور تو اهـل جهان ولی خوشحالی امام رضا جور دیگر است امشب بـه اعــتـبـار روایــات مـانـدهام میلاد توست یا شب میلاد کـوثر است وقتی پس از کـریم تو تنها کـریـمـهای اسم تو با امام حسن حاصلش زر است از هر چه بگذریم نشد بگـذریم از این از خواهری که این همه عشق برادر است دریـاچـۀ نـمک سـنـدش؛ بیـن اهلبیت آری طعـام سـفـرۀ تو با نمکتر است پس قلب این کویر به شوق تو میتـپد وقتی که کوه خضر برای تو منبر است امشب حساب کردهام از خانه تا ضریح به نیت امـام رضـا هـشت تـا در است بـا ایـن حـسـاب بـاز دل بـیقـرار مـن آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است جمع دل من و دل هر کس به غـیر تو در بین صحن آیـنه جـمع مکسر است ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند، هدیۀ ما باز هم سر است جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است او هم شبی درست پـدر را ندیده است معصومه هم رقیۀ موسیبن جعفر است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
روزی طـبـع مـرا بـاز کـرامت کـرده آنکه همواره به این سینه عنایت کرده دل من شد حـرم فـاطـمـۀ مـعـصـومـه چـقـدر شهـر قـم امـروز مسـافـر دارد چقدر کوچه به سمت حرم عـابر دارد بـاز هـم نــور بـهـشـتـی خــدا تـابـیـده خاتم از سدرۀ حق کـوثر دیگر چـیـده دختر صوم و دعا، حضرت معصومه سلام خواهر صبر و رضا، حضرت معصومه سلام با تو ثابت شده دیدار رضا قیمتی است یک نظر بر گل رخسار رضا قیمتی است به دلـم آیـنـه بـنـدان حـرم شـوکـت داد ای کریمه کرمت بود به ما بهجت داد ای که تو عمۀ سادات شدی چون زینب باعث فخر و مباهات شدی چون زینب عـمـهات زینب کبری چـقدر غـم دیده بیبـرادر که شده از هـمگـان رنجـیده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
رحـمـت بی وقـفـهای ایجاد شد آمـد و عــرش خــدا آبــاد شـد اشکِ شادی روی مژگان آمده میچکید آیات توحید از رخش بوی ناب یاس پیچید از رخش بس که در عصمت مقامش داده حق ذکرِ بر روی لبانش یا رب است بانوی معصومۀ این مکتب است حجت حق، جان فدایش میشود در حــریــم او دعــا مـیآورند عـقـده بر عـقـده گشا میآورند معجزاتش سهل و رایج هست او از گناه و معصیت طاهـر شدم تا میان صحـن او حاضر شدم چون مرادم بانوی قـم میشود بی نوا آمـد مـقـام از او گرفت پادشاهی را غلام از او گرفت زائـرانـش را بهـشـتی میکـند ما فـقـیـر رحمت معـصومهایم ریزه خوار و رعیت معصومهایم روز و شب بر او توسل میکنیم آمـد و قـم مـیـزبان عـشـق شد بر سرش گلها نشان عشق شد آسـمانش خالی از کـوکب نبود سنگ نه، روی سرش گل ریختند شعله نه، بر معجرش گل ریختند خوب شد در قم دلش غمگین نشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد که آمد و به پـدر شـادی دوچـندان داد رسـیـد و مــایــۀ آرامـش بــرادر شـد هم از تمامی مـردان سرش سرآمـد تر هم از تـمـام زنـان قـبـیـلهاش سـر شد سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد چه لذتی که نوشـتـیم و صد بـرابر شد به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم زیـارت حــرم طـوس هـم مـیـسّر شـد حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه مـحـل آمد و رفت دوصـد پـیـمـبر شد به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل در آسـمـان کـریـمـانـهاش کـبـوتر شد مدینه فاطـمهاش را شبی به ایران داد و قـم برای ابـد با مـدیـنـه خـواهر شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت چنان که چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را به نـام فـاطـمـه آورده است زیـنب را و مـاه اول ذی الـقـعـده تا که پـیـدا شد دخـیـلهـای ضـریـح بــرادری وا شـد ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد برای شـاه خـراسـان چه زیـنـبی آورد مـقـامـش آیـنهای از مـدارج پدر است عجیب نیست که باب الحوائج پدر است برای تـشنه لـبان بـاده را به خـم آورد مزار مـادر خود را به شهـر قـم آورد عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده که سنگ مادر سادات را به سینه زده چه با شکـوه به دستان خود عـلم دارد از این به بعد بگو فـاطـمه حـرم دارد من فـراریِ از ایـن و آن بـریـده کجـا پـنـاه چـادر سر تا فـلـک کـشـیده کجا مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست به مدح فاطمهها بهتر از علیها نیست تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است برادرت به حـقـیـقـت علی ایران است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
بـده مـژده بر دشت خـشک گـلـوها پُـر از بـادۀ کــوثـری شـد سـبـوهـا بـدون توسل، رسیـدن مـحـال است مُـصَلِّی که شد از دل بـیوضـوها؟ چه گـویـیـم از وجـۀ ایـن کــریـمـه مخـواهـیـد مــدحـش ز بـیآبــروها که در شـأن او گـفـته باب الحوائج: « فـداها ابـوها… فـداها ابوها…» اگـر بـر دل خـسـتــهام وعــده دادم قــدم بـر زمـیــن مــدیــنــه نــهــاده شــــده زیـــنــب دوم خــــانـــــواده شده مثل زهـرای اطـهـر مـرامـش هـمـیـشـه بـه پــای ولـی ایـســتــاده چه گـویم من از هـیـبت او که باشد شـبــیـه سـکــیــنـه زنــی پُــر اراده چه دنیا، چه عقبی… ندارد هراسی کسی که دلش را به معـصومه داده به قـلـبش خـدا نور عصمت دمـیده چه کـرده، چه معـصومهای آفـریده بـیـا بـا تـبــسـم گــره مـیگـشــایــد بـیـا بـانــوی قــم گــره مـیگـشـایـد اگـر با دل صـاف و سـاده بریـزی دو تـا مـشتِ گـنـدم گـره میگـشـاید نگـو حاجـتت را، دلت پُـر که باشد بــدون تـکــلــم گــره مــیگـشــایـد بگـو زیـر لب یا رضا در طوافـش سـرِ دور هـشـتـم گـره مـیگـشـایــد چه معصومهای، زینب شاه طوس است به لب نـام زیـبـای معـصومـه دارم به دل مُهر و امضای معصومه دارم هـمـین که کـنار ضریـحـش میآیـم تـوسـل به زهـرای معـصومه دارم مـنـم عـبـد اولاد مـوسی بن جعـفـر ضمـانـت ز بـابـای معـصومه دارم مـنِ قـطـره گـرچـه حـقـیـرم، امـیـدِ رسیـدن به دریـای معـصـومه دارم حـلـیـمه، فهـیـمه، عـلـیـمه، حکـیـمه
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
آمـد بـه دنـیـا؛ دخــتــر زهــرا یــاس بــهــشـت؛ امّ ابــیــهـــا آمده خـورشیـد فـردای محـشر سورۀ کوثر موسی بن جعـفـر معصومه ای و نور الهُدایی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲) *********************************** مدیحه خـوانش همه عالم است هرچه گویم از مقامش کم است حُسن او جلوۀ خورشید وماه است تـفـسـیـر انّـمـا یُـریـدُ الله اسـت کریمه ای و بحر عطایی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲) *********************************** عالَم در مُـلکِ بی حَدّ تو شد گُم از بـرکتِ تو فـیـضـیّـه شد قُـم از ازل بــا نــام تـو آشــنــایــم خـاک پـای زُوّارت تــوتـیـایـم تو که امـیـدِ دلِ گـدایـی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲)
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست مــژدۀ آمــدنـت حـضـرت صـادق داده زین جهت منتظر آمدنت ارض و سماست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
با نور خویش کرده خدا،جلوه گر تو را بخشیده از جلالت خود، زیب و فر تو را خاتون عالمی،که چنین خواست از ازل با آفـتاب عـصمت خود، مفـتخـر تو را معصومه ای و دختر موسی ابن جعفری چون جان گرفته، ضامن آهو به بر تو را نام تو هـست فـاطـمـه و در مـدیـح تو فـرمـوده اند بـارها، فـداهـا، پـدر تو را قـدّوسـیــان عــالــم بـالا نـظــر کـنـنـد خانم به چشم فاطمه پا تا به سر تو را ای گل که وقت شستن صورت، زسلسبیل آرند آب، حـور و پـری روی پر تو را خورشید، سر ز مشرق خاور نمی زند در هـالـه ای ز نـور، نبـیـنـد اگر تو را هرشب ستاره؛دور و برت چرخ میزند نجوای ماه مـدح و ثنـا تا سحـر تو را محـراب توست، قـبلگه پـرنـیان صبح در سجده اند زمزم و حِجر و حَجر تو را عِـطر نجـابت هـمۀ یـاسهـا، سِـزاست قـربان کـند خـلیـل، ذبـیحـی دگر تو را وقتی به سِیرِعرش، قدم میزنی به نور هـمراه می شوند، هـزاران قـمـر تو را زیبَد شفـاعت هـمه عـالـم، زِ مرحـمـت در محـشر، ای ملیکـۀ والا گُهر تو را آئیـنه پوش نجـمـه و آن سـوی بـاوری کی؟میتوان شناخت،در این مختصر تورا آری؛ کـریمه ای و مـرا رد نمی کـنـی دست تـهـی؛ شنـاخته ام ایـنـقـدر تو را
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
یــزدان بـه بـشـر آینـه ای انـور داد یک عـالِمــه و کـریـمــۀ دیـگـر داد امـروز خـدا به دست جـبـریل امین یک دستۀ گـل به موسیِ جعـفر داد ******* سید هاشم وفائی ******* از خـاک در عـشـق تـیـمـم گـیـریـد در دست گـلـی غـرق تبـسم گـیـرید از یـمـن قـدوم حضرت معـصـومه عـیـدی ز کـف امـام هـشـتـم گـیرید ******* سید هاشم وفائی ******* عنوان این حدیث که از صادق و رضاست بر دوستان آل عـلـی مایـۀ رجـاست فـرمـوده انـد آن دو امـام بـزرگـوار ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست ******* ولی الله کلامی زنجانی ******* معصومـه ای کـریمۀ والای اهلبیت گـنـجـیـنـۀ ولایت کـبـرای اهـلبیت اخت الرّضا و دختر موسی بن جعفری قـبـرت به قـم نشان تجـلای اهلبیت ******* ولی الله کلامی زنجانی *******
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است از رضایی شدن تک تک ما معلوم است دل مـسلمان شـدۀ فاطـمۀ معصوم است همگی مستی خود را ز همین خُـم داریم هـرچـه داریـم هـمـه از حـرم قــم داریـم به غـبار قـدم وصـف تـو محـشر برسد پای توصیـف تـو بایـد که بـرادر برسد تا که در شأن تو مـضمون برابر برسد جای آنست که یـک سـورۀ کوثر برسد لال در محضر تو بودن ما، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است از گـل خـندۀ تـو دهـر معطر شده است خواهری زینت آغوش برادر شده است تـا کـه قــنــداقـۀ تـو دسـت بـرادر افـتـاد گوییـا حـق به حسـین بن عـلی زیـنب داد کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک سـایـۀ چـادر تـو پـهـن شـده در افـلاک تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک من چگویم پـدرت گفت ابوک به فداک بــگـــذاریــد بـــدانـــنــد تـــمـــام دنـــیــا پـای ایـن درس گـرفـتـیـم مـسـلـمـانی را کرمـت جلـوه ای از بـارش بـاران دارد سـفــرۀ مـا ز کـرم خـانـۀ تـو نـان دارد این همان نیک سرشتی است که انسان دارد کـه ارادت بـه تـو و شاه خراسان دارد محک عشق تو در سینه انسان کافی است هر کسی عـشق نورزد به شما آدم نیست دست از عشق محال است که ما برداریم عشق خاک قـدمت بود، اگر سر داریم از بـهـار نـفـسـت شهـر نـیـاسـر داریـم عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم از زمـانی که قـدم هـای تـو آمـد این سـو نـمـک سـفــرۀ ایـران شـده قــم ای بـانـو مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات می نویسم به تو از تشـنه لب آب فرات هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات پـرچم گـنـبـد تـو عـرشۀ کشـتـی نجـات کاش میشد که به دست تو خـدایی بشویم تـا مـحــرم هـمـگی کـربـبـلایـی بـشـویـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
به دل حــک شد به خط آشنــایـی شــب مــیــلاد و آغـــازِ گــدایــی گــدای بــارگــاهِ سبــزِ عــشــقــم ببین امشب دلــم گشتــه هــوایــی به پیش پای تو غــرقِ ســرشـکم که شاید ســر زنی بر بـینــوایی کریمه کــاسهام بنگر که بـالاست کرم بنــما تو هــر چه میتــوانی تویی معصومه،عصمت پیش رویت کند سجده از این نــورِ خــدایــی تویی بانوی قصــرِ سـرخِ مذهب که با زینب همیشه هــم صــدایی همین بس از تو ای معصومه جانم لقب گــیــرنده از جــامِ رضـایـی رضـا نامِ تو را معصومه خوانده که ســر تا پا چنین زهــرا نمایی همــه امشب کــنــارِ بــارگــاهت من و این گــریه و فصلِ جـدایی دلِ فــطرس شده در شــامِ میـلاد اســیــــرِ گــنــبــدِ زردِ طــلایــی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
روزگار نیک و تـقـدیری نکـوتر داشته هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته تازه در فردای محشر زائرت پی می برد آب سـقـاخـانـۀ تـو طعــم کـوثـر داشـتـه گـفت بابـایت "فـداها" در جـلال شأن تو مثل تعـریـفی که از زهــرا پیمبر داشته با وجــود تـو حـضور مـادر سـادات را لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته از سیاق صحن هایت میشود احساس کرد صــاحب این آستان شـوق بـرادر داشته
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
به نزد نــور، تمنای نـور لازم نیست برای دیدن حق، کوه طور لازم نیست بگو به موسی عمران خـدا نمایان شد به چشم موسی کاظم ظهور لازم نیست خدای، چشمۀ خورشید را نمایان کرد به دیده عینک نزدیک و دور لازم نیست شکوه و مجد از این کوه نور می جوشد به محفل شعفش شوق و شور لازم نیست بس است مهر و غمش بهر عرصۀ محشر که غیر عشق جواز عبور لازم نیست به روز حشر چه باک از قیامت کبری که دست اوست جواز شفاعت کبری زلال عشق به پیـمـانـۀ خـم آمد جوش می عفاف به میـخـانـه ی قم آمد نوش بکوش تا برسی بر مـقـام قـم ای قـوم قیام نور، تو را خواند ای تب خاموش بهار می دمد از هر شمیم معصومش ز گرمی نفسش عشق می شود مدهوش نهاد پای وفـا جـای پـای زیـنـب هان! مرید حضرت زهرا بخواند این چاووش فضای دوست رضا را نوید خواهد داد بیا که خـطـۀ ایران تو را شود آغوش بیا دلا که دف فـیـض و شادمـانی شد قدوم حضرت معصومه جـاودانی شد گـدا کـجـا و تـمـنـای دیــدن حــرمـش مراجـعـنـد در آن بـقـعـه بـندۀ کرمش حرم نه زائر بـیـوتـۀ حـریـمـش بـاش حرم مخوان که قمش هست جنت ارمش به احترام قـدومـش صلا زند جـبـریل خـدا سـلام رساند به محضر حـرمش خدیجه گونه و زهرا صفت بخوان او را مقام عصمت کبری است شأن محترمش به نزد زینب کبـری است مثل آیـیـنـه بدین مـقـام و کرامات سجـده آورمش به خوان نعمت علمش هـزار دانشمند گه سـؤال فـقـیـران وفـا کـنـد درمـش سـلام بر قـدمت ای سـلالـة الـسـادات کریمه ای و حـریـم تو قـبـلـه حـاجات به قـم خـدای بـهـشـتـی دگر بـنا کرده به یمن عصمت کبرا نظر به ما کرده قم تو قبله گم گـشـتگان زهـرائـیـسـت به شهر عـلـم تو نـور مدیـنه جا کرده ز نور علم تو در قم قـیـامتی برپاست به ملک ری تب ام القراء چه ها کرده دعـای دخـت نـبـوت اجـابـت تـوحـید به ذهن پاک تو عـلـم لـدن عطا کرده برای حفظ حریم شریف فـاطـمـی ات به احترام تو دستـور حـی اتی کـرده قم تو مرکز تفسیر عصر عاشوراست قـیـام سـرخ تو تعـظـیـم کـربلا کرده نشان عـصر ظـهور از قـم تو می آید به مـکه لـشگـر نور از قـم تو می آید
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
آن يـار کـزو خـانـۀ ما جـاي پَـري بـود سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود انگار در اعـماق نـگـاهـش خـبـري بود در شهر خودش بود و دلش در سفري بود ميرفـت دلت كـوي به كو، خـانه به خـانـه جـمـعي به تو مشغول و تو فـارغ ز ميـانـه انگار کسي رو به خراسان به نماز است با چادر سبزي که پر از عطر حجاز است «اَلـمِـنَّـتُ لِلَّـه که درِ ميکـده بـاز است» مستي؛ به خدا؛ پيش دو چشم تو مجاز است من مستترين حوض تواَم حضرت مهتاب! از اين همه اشك است اگر شور شد اين آب در سفـرۀ مهمان تو جز نور خدا نيست هر لقـمه مگـر با نمک نام رضا نيست از شوق تو در صحن و خيابان تو جا نيست کس نيست که در دامن مهر تو رها نيست نـزديـك تـريـن سـنـگ صـبــور دل مـايـي هـم دامن زهــرايــي و هـم دسـت رضـايـي
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
نشسته ام بنویسم حــرم، حـرم، بانو چه خوب شد که دوبــاره کبوترم، بانو نشسته ام بـنـویسم مرا به قــم ببری دو هفته ای شده اصــلا نمی پـرم، بانو نـشسـتـه ام بـنـویـسم مرا رها نکنی که بی تو راه به جـایـی نمـی برم، بانو مسیح نیز مریض مرا عـلاج نکـرد ولی به لـطـف تو امـروز بهـتـرم، بانو امام زادهی موسی بن جعفری، خانم غـلام زادهی مـوسـی بن جعفرم، بانو سـلام بـانـوی خـیـرات، بانوی برکات هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات به شرط آنکه فـدایـت شوند سر دادند به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند شـفـیـعـۀ همه، مدیون چادرت هستیم به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند تمام حـاجـت خود را نـوشـتـم و بعداً حساب کردم و دیــدم که بیشتر دادند قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس به علم حوزه ی علـمیه ها اثر دادند چـهـار امام، کـمـال تو را بیان کردند چـهـار امام، جلال تو را خـبر دادند چـهـار امـام، نـوشـتـند احـترام تو را شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را بلند عرش خدا هم ردیف شانه ی تو بهشت باغچه ای در حیاط خانه ی تو قــدم به سمت مـدیـنـه زدم نـفـهـمیدم چـطـور شد که رسیدم به آستانه ی تو من وتو هر دو به دنبال یک هدف هستیم تویی روانه ی مشهد منـم روانه ی تو حـریـمـت آیـنـه، ایـوانت آیـنـه، آری چـقـدر آیـنـه در آیـنه است خانه ی تو شبـیـه فـاطـمـه، هـمسایه آبرویش را گرفت شب به شب از گریـۀ شبانۀ تو بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم نکرده است کسی غیر حق تماشایت ز بـس کـه خـالـق تو آفـریـده بـالایـت تو ازدواج نـکـردی به خـاطر اینکه نـبـود هـیـچ کسی هم طراز و همتایت تویی که این همه باشد عطای امروزت خودت بگو که چقدر است عطای فردایت یگانه دخـتـر موسی بگـیر دست مرا شفـیـع جـنـت کـبری بگیر دست مرا توآن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو تو آنقـدر عـظـمت داشـتی که از مادر فـقـط امـام رضا می شـود بــرادر تو و از مـیـان پـسـرهـای مـوسـی جـعـفر فـقـط امـام رضــا بود سـایـۀ سـر تو خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو خدا کند که در اینجا پرت به در نخورد شبیه مادر زینب، سرت به در نخـورد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت آغـوش آسـمـان به بغـل ماه پاره داشت چشـمـان ابر روي زمين را گرفته بود هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت دست ملک قصیده ای از نور می نوشت واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت بازعطر سيب و بوي بهار و شميم ياس بـر بـارش دوبـاره كـوثـر اشاره داشت اين بار حـق به دامن مـوسي عطا نمود آن كوثري كه بال ملـك گاهواره داشت اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است اين دخـتـر يگـانه موسي بن جعفر است مـثــل بــهــار بــود هــواي رسـيـدنـت بــاران چـكـيـد از رد پــاي رسـيـدنـت در پشت درب خانه تان جمع مي شوند خـيـل فـرشـتـگــان كه بـراي رسيدنت آمــاده انــد از طــرف ذات كــردگـــار خــود را فــدا كـنـنـد فــداي رسـيـدنت خاك بهشت بهـر قـدمگـاه تو كـم است آغــوش نـجـمـه بود ســراي رسـيـدنت قـلـب بــرادرت ز تـب شــوق آب شــد در الـتـهــاب ثــانـيــه هاي رسـيــدنـت در چشم خویش ذوق خدا را نـگـاه کن گـلـخـنـده امــام رضــا را نــگــاه کــن از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي بـانـو، شـمـا ملـيـكـه ی ايـران ما شدي از آسـمـان وجود تو بر ما نــزول كرد تــا كــوثــر دوبــاره قـــرآن مــا شـدي مـنـت گـذاشت بر سـر مـا نـاز مقدمت وقـتـي كه آمـدي تو و مهـمـان ما شدي با هر قـدم به سـيـنـه ما جـا گـرفـته اي يـعـنـي تو صاحب دل ما جان ما شدي باني خـير و بركتِ اين خطه گـشته اي وقـتـي نـسـيـم سـبــز بـيـابـان مـا شـدي تنها نه اینـکـه جـزء مـحـبـان حـيـدريم از شيعيان كشور موسي بن جعـفريم» وقـتـي تـويـي كـه آيـنـه ذات كــوثــري زيـبـد به خـادمان حــريــم تو سـروری اي زيـنـبـي كه عــالـمــه بـي مـعـلـمي زين رو كني به شهر خودت علم پروري ما هرچقدر شعر وغـزل نـذرتـان كنيم تو بـاز هم از آنچه كه گـفـتـيـم برتـري بي تو كميت محـشريان لـنگ مي شود يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري زهرا شدی و شمس فـروزان شیعه ای زهـرا شدی و روز قـیـامت شفـیعه ای خود ظـلـمـتـیم، اگرچـه سپـیدیم با شما یـأسـیـم اگـر، سـراسـر امـیـدیـم با شما مـسـت اجـابـتــنـد دعــاهـا کــنــارتــان مـا حـاجـت نــداده نـدیـدیــم بــا شـمــا وقـتـی حـدیث ها تو را حـرف می زنند جـز وصف فـاطـمه نـشـنـیـدیـم با شما در قاب عکس خالی آن قـبـر گـمـشـده تـصـویـری از بهشت کـشـیـدیم با شما پس آمـدیـم و زائر آن بـی نـشـان شدیم یعـنـی که تا مـدیـنـه رسـیـدیـم با شـمـا امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام در محـضـر تو زائـر شهـر مـديـنـه ام
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
خاک این شهر به چـشـمان تو عادت دارد خــوش بحــال نـفـس قم که لیــاقت دارد چون تو یک روز از این کوچه گذشتی،عمری زنــدگـی در دل این شـهـر سعادت دارد گـنـبـدت پر شده از کـفـتـر و تنها دل من چون کلاغی ست که رویای زیارت دارد کوچک است آه ولی حوض تو با دریا و گـنـبـدت با خود خـورشـید رقابت دارد… حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد حرم حضرت معصومه و درهای بهشت جمکران ، این همه این شهر علامت دارد و کجا بـهـتـر از این شـهـر برای مـومن مـومـن آن است که یک ذره لـیـاقـت دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
اي سـورۀ نـامت تـفــسـيـر اعـطـيـنـا زهرا ترين زينب، زينب ترين زهرا خــيــر کـثــيــر تــو، آئـيـنه کــوثــر نــامت ســرآغـاز تـکـثـيـر خـوبـي ها روشن تر از نوري، در نور مستوري پـيـدا ترين پـنـهان، پنهـان ترين پـيدا ماه مقـيم قـم، خورشيد «بيت النور» در سـايـه سـار توست سـرتـا سر دنيا وقتي که معصومان، معصومه ات خواندند در وصف تو لال است، شعر و شعور ما فهم زمين عاجـز، از درک اوصافت والا مــقــامــي تــو، در عــالــم بـالا از آه لـبـريـزم، از اشـک سـرشـارم اين قـطره را درياب، درياب اي دريـا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
تا ابـد بـاغـچـۀ عطر بهار است اینجا دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا هــر طرف رایحــه بــاغ تجــلی دارد به گمـانم سـحـر آیـنـه زار است اینجا بالهایی که مـلائک به طـواف آوردند وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا هر طرف آهوی دلهاست به دام افتاده نکـند منطقـۀ بـاز شـکـار است ایـنجـا بس که روشن شده از گنبد تو صبح حرم نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا تحفه هایی که زمینی است کجا لایق اوست صلوات است که شایان نثار است اینجا این سخن بر غزل پیش ضـمـیـمه بادا هرچــه داریـم نـثـار تو کریــمــه بـادا در تماشای جـلال تو ادب باید داشت نـالـه ای بـدرقـه راه طلب بـایـد داشت در خور منزلت و شأن تو ذیقعده نیست جشن میلاد تو در ماه رجب باید داشت کـوثـر اسـم تو شـیـریـنـی ایـمان دارد وقت نامت به دهان طعم رطب باید داشت عاقل از درک حضور تو به عجز افتاده به تـمـنـای تو دیـوانـه لقب باید داشت همچو پروانه اگر سوخت پر ما سهل است سخت عمری که پی شمع تو تب باید داشت آفرین بر تو که سر بودی و مکتوم شدی خواهر و دختر و هم عمه معصوم شدی لایق صحبت صبح تو به جز شبنم نیست جز ستاره شب احساس تو را محرم نیست در کویر آمدی از زمزمه گل رویاندی یعنی احساس زلال تو کم از شبنم نیست آنکه ایـوان نجـف گـفـته صفایی دارد داند ایـوان تو از مرقد مولا کم نیست پای شیطان به شکوه حـرمت باز نشد آنکه بیرون ز بهشت تو رود آدم نیست آسمان می چکد از خواهش عرفانی ما حـالـت دَرهم ما مستحـق دِرهم نیست از نـسـیـم سـحـر، آرامگهـت پـرسیدم که لبش جز به تب بوسه بر آن پرچم نیست حـرمـت جـلـوۀ تـوحــیـد دمــادم دارد قبله گاه است ولی مسجد اعـظـم دارد
: امتیاز
|